سید منیرالدین حسینی، نابغه قرن

 متن حاضر بخشی از کتاب نهضت تولید علم ( با نگاهی به دیدگاه فرهنگستان علوم اسلامی ) به قلم محمد حسن جعفرزاده است که در اواخر اسفند ماه85 توسط انتشارات فجر ولایت به بازار کتاب عرضه می شود. این نوشتار فراز کوتاهی از کتاب است که به معرفی بنیانگذار فرهنگستان اختصاص یافته است در بیست و دوم بهمن ماه ???? انقلاب شکوهمند مردم ایران به پیروزی رسید و زمینه ساز استقرار نظامی اسلامی در این کشور شد؛ نظامی که در آن انگیزه های جمعی مردم پس از قرن ها دوباره به این حقیقت نزدیک شد که برای زیست در دنیای خاکی، باید در پناه حکومتی الهی به سر برد. حکومتی که دولتمردان آن به دنبال پیاده سازی احکام الهی در میان توده های مردم باشند و همگان به هموار سازی پرستش الهی در پهنه گیتی بیندیشند. اما این امر چگونه ممکن است؟ سید منیرالدین به یاد می‌آورد که روح الله کبیر از همان سال ?? چنین روزی را پیش بینی می‌کرد و بر این اساس نظریه «اسلام در عمل» و عینیت را مطرح کرد و از آن زمان به علما و اندیشمندان حوزه توصیه کرد که به دنبال تحقق این نظریه و روشن کردن جوانب اجرایی آن باشند (ضرورت مهندسی، ص ??) و باز به یاد می‌آورد که از آن پس تلاش فکری و تحقیقاتی بسیاری را متحمل شد تا اینکه توانست به نظام فکری و اعتقادی مشخصی در این باره دست یابد . اما اکنون زمان موعود فرا رسیده بود . کلیت کار نیز برایش روشن بود؛ عمق و سختی کار نیز حریفی قدر می‌طلبید. او اکنون سعی می‌کرد یافته های خود را با دیگران در میان بگذارد. به این و آن که می‌رسید می‌دید همه در تب و تاب تلاش برای کمک و یاری به ساختار ها و نهاد های نظامند، اما به دوروبر که نگاه می‌کرد می‌دید هرکس به ظن خود یار و یاور امام شده است و بسیاری برای حرکت کاروان انقلاب، نظری خام و از روی عقیده ی شخصی می‌دهند. در ماجرای تدوین قانون اساسی که بنا بود شالوده نظام پی ریزی شود بسیاری را تست زد و با افکار بیشتری آشنا شد. می‌دید گروهی از روی سادگی می‌گویند قانون اساسی ما همان قرآن است و لزومی به تدوین قانون دیگری نیست. (خاطرات، ص ???) عده ای نیز منفعل شده قانون کشورهای دیگر را ـ که بویی از اسلام نبرده اند ـ رو می‌کنند (همان، ص ???) و در این میان نیز متاسفانه عده ای هستند که با مکر و حیله به دنبال تغییر جهت گیری های حاکم در قانون اساسی از اسلام ناب هستند. (همان، ص ???) اینچنین بود که با توصیه حضرت امام کمر همت بست و با ارائه پیش نویسی وارد مجلس خبرگان قانون اساسی شد. او در صحن مجلس ـ که به میدان نبرد می‌مانست ـ با توکل و توسل وارد می‌شد و سعی فراوان داشت تا به کمک همراهان خود، اصول قانون اساسی را به سمتی رهنمون سازد که اصل حرکت انقلاب بر آن اساس آغاز شده بود. او همه دانسته های خود را درباره حیات اجتماعی اسلام در پیش نویس قانون اساسی خود پیاده کرد و در نهایت توانست نزدیک به ?? درصد از آن را وارد قانون اساسی جمهوری اسلامی کند. (ضرورت مهندسی، ص??) پس از آن نیز سعی کرد اندیشه های عمیق خود را با مسئولین و دولتمردان نظام در میان بگذارد؛ اما احساس کرد که هر چه بیشتر می‌گوید کمتر نتیجه می‌گیرد. متوجه شد که بسیاری از آنان خود را موظف به کارهای اجرایی می‌دانند و از این رو کسی باید بنشیند و به تئوری پردازی و دستیابی به سازوکار اجرایی کردن مفاهیم متعالی دین در ساختار حکومت بپردازد. متاسفانه در آن زمان کمتر کسی به ژرفای گفته های او نزدیک می‌شد و فقط تعداد معدودی حرف های او را تصدیق می‌کردند. اما چه باک که بسیاری از مردان تاریخ ساز، سرنوشتی اینچنین داشتند. در طول تاریخ بسیار می‌توان از نوابغ شرق و غرب سراغ گرفت که قاطبه مردم گفته هایشان را حتی سال ها پس از مرگ شان نیز درک نکردند لیک آنان به گفته هایشان و کارآمدی آن در جامعه ولو در سال های دور اعتقاد داشتند. پس تردید به خود راه ندادند، کمر همت بستند و برای توسعه و تکامل اندیشه های خود تلاش کردند... پس او نیز چنین کرد. آن گاه که بحث انقلاب فرهنگی از سوی حضرت امام مطرح شد، مرحوم حسینی دریافت که می‌تواند ایده های خود را در راستای چنین رهنمودی دنبال کند. حتی خود می‌گوید: «ما بعد از اینکه امام در این باره هم راهگشایی کردند، احساس آزادی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که حالا دیگر نوبت ماست.» (خاطرات، ص???) این تصمیم بعد از آنکه تاکیدات مکرر امام را در این باره دیدند و در موردی نیز درخواست ایشان از متفکرین جوان حوزه در به ثمر رساندن انقلاب فرهنگی را به گوش جان شنیدند، مستحکم تر شد: «حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) نگاهی به جمع و به سمتی که بنده نشسته بودم کردند و برای اولین و آخرین بار، برق اشکی را دیدم که در چشم امام چرخید، ایشان فرمودند متفکرین جوان حوزه در این اندیشه باشند که انقلاب فرهنگی به نتیجه برسد تا ما بتوانیم راه پیاده کردن اسلام را به دست بیاوریم. ما یا به نسخه غرب مبتلا هستیم یا شرق... اگر شما را از در بیرون کردند، از پنجره وارد شوید!» (همان، ص???) بر این اساس به کمک تنی چند از علما و فضلای حوزه به تاسیس دفتر فرهنگستان علوم اسلامی در قم اقدام کردند و از آن پس تا پایان عمر خود به پژوهش در چگونگی پیاده کردن اسلام در عمل و عینیت پرداختند. ایشان در آخرین ماه های باقی مانده به عمر شریف خود در مصاحبه ای دستاورد ??ساله دفتر فرهنگستان علوم اسلامی را چنین بیان می‌کنند: «بحمدالله موفق شده ایم فونداسیون سه شهر بزرگ علمی را در مسیر تحولات علم و دانش پی ریزی کنیم که نقشه این بنا نیز الان موجود است. طبعاً اگر این بنا ساخته نشود مسلمانان در ساختمان بیگانه زندگی خواهند کرد. از این رو من فکر می‌کنم به بیش از آنچه که ?? سال پیش در تصور ما بود دست یافته ایم. اگر شما روند رشد و تحول علمی غرب را بنگرید می‌بینید که دستیابی ایشان به فلسفه «شدن» موردنظرشان، در یک زمان خاص بود ولی زمان دستیابی آنها به قدرت محاسبه کمی در زمان دیگری بود! یعنی آنچه هگل در فلسفه «شدن» مطرح کرد همراه با محاسبه و ریاضیات خاص نبود ولی فلسفه «شدن» اینشتین توانست «معادله» را نیز تحویل دهد. البته ما اکنون مدعی رسیدن به مرحله دوم هستیم و حاضریم آن را در ساختن مدل به کار بگیریم.» (ضرورت مهندسی، ص ??) محصول اصلی اندیشه علامه حسینی دستیابی به «فلسفه نظام ولایت» است که در کنار فلسفه چرایی و چیستی حوزه، نقش فلسفه شدن اسلامی را بازی می‌کند و توان پیش بینی هدایت و کنترل عینیت را براساس اصول و قدر متیقن های مذهب داراست. از درون این فلسفه عام روش های عام و خاصی استخراج می‌شود که در سه عرصه حوزه، دانشگاه و اجرا قدرت جریان دین را به جمهوری اسلامی اعطا می‌کند در حوزه مجتهدین را به ابزار قوی استنباط احکام مورد نیاز حکومت در سه گرایش فقه، حکمت و اخلاق مسلط می‌کند؛ در دانشگاه نیز روش علمی مورد نیاز برای تولید علوم پایه، تجربی و انسانی مبتنی بر دین را فراروی دانشگاهیان قرار می‌دهد و در نهایت پس از تولید مفاهیم پایه ای حکومت در حوزه و جریان آنها در علوم و معادلات دانشگاهی، مدل ها و نرم افزارهای اجرایی دولت اسلامی را تحویل می‌دهد؛ مدل هایی که مدیران و کارشناسان نظام می‌توانند براساس آنها به تصمیم سازی، تصمیم گیری و اجرای هماهنگ با مبانی و اهداف نظام مبارک اسلامی توفیق یابند. درباره شخصیت علمی و نیز دستاوردهای اندیشه ای مرحوم حسینی سخن بسیار است اما گناه قلم چیست که مجال اندک است و وسعت دفتر ناچیز. می‌خواستم از این فرصت اندک نیز استفاده کرده و بیشتر در این باره قلم فرسایی کنم که ناگاه به یاد پیام تسلیت حضرت آیت الله راستی کاشانی که به مناسبت رحلت آن بزرگوار مرقوم فرموده بودند افتادم. به یاد آوردم که مرقومه آن بزرگوار خود حاوی بسیاری از گفته ها و ناگفته های مرتبط با این عزیز از دست رفته است. از این رو مناسب دیدم در ذیل بخشی از پیام ایشان را تقدیم کنم. آیت الله راستی در آن زمان رئیس شورای عالی مدیریت حوزه علمیه قم بودند. «... اینجانب با وجود اینکه در بستر بیماری به سر می‌برم از باب ادای بعض حقوق که ایشان به اندیشه ناب اسلامی شیعی و حوزه علمیه و نظام جمهوری اسلامی داشته اند لازم دانستم مطالبی را متذکر شوم. آن فرزانه عزیز از خدمتگزاران اسلام و مسلمین و از مروجین مذهب حقه جعفری و از مدافعین ولایت اهل بیت عصمت و طهارت بود. متفکری دائم در اندیشه و تامل و پرهیزگاری باتقوا و خالص و سرداری رشید برای اسلام. وجود او، حرکت و اندیشه و تلاش ایشان تیری در قلب بد اندیشان و منحرفین و خاری در چشم روشنفکرنمایان و معاندین و منافقین بود... حقاً که ایشان یکی از نوابغ حوزه های علمیه و اندیشه اسلامی بودند. حرکت او در شروع انقلاب اسلامی و پیروزی آن هرگز فراموش نمی شود، شناخت او از خطوط انحرافی و التقاطی دقیق و عمیق بود و از همین جهت مورد بغض دشمنان مذهب حقه و اسلام بود. خدمات و کوشش های ایشان در مجلس خبرگان قانون اساسی و در شورای عالی اقتصاد و دفاع ایشان در مقابل بداندیشان و منحرفین و تصویب اصول اسلامی و مترقی بسی بزرگ و نیاز به شرحی مبسوط دارد. آنچه پیش از هر چیز قلب اینجانب را به درد می‌ آورد، مظلومیت این سید مظلوم و مجهول بودن قدر حسینی عزیز است، دشمنان و منحرفین و کج اندیشان در حق او دشمنی ها و کینه توزی ها کردند و این طبیعی است و جای تعجب نبود و آن مرحوم هم با پایداری و استقامت و آرامش و اطمینان از ملامت ملامتگران و توطئه منافقین نمی هراسید و به راستی مصداق شایسته ای برای «یجاهدون فی سبیل الله و لایخافون لومه لائم» بودند. دوستان هم در حق او کوتاهی و بی مهری نمودند و بعضی هم او را نشناختند و افق فکری و تلاش فرهنگی ایشان برایشان ناشناخته ماند. از این رو، وظیفه شاگردان و ارادتمندان ایشان در شرح و بررسی و تنقیح افکار و اندیشه های ایشان، بسی بزرگ و لازم است... » (یادی از استاد ، ص152) آری، سیدمنیرالدین حسینی هاشمی در صبحگاه روز جمعه ?? اسفند ?? به جهان باقی شتافت و کوهی از علوم و معارف نهفته در فرهنگستان علوم اسلامی را برای شاگردانش به ارث گذاشت. اینک شاگردان اویند که باید با سکانداری حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد مهدی میرباقری در تشریح و تنقیح محصولات پژوهشی این مرکز همت کنند و ان شاءالله با نشر مفاهیم بلندی که به آنان اعطا شده، سهم خود را در شکل گیری انقلاب فرهنگی و در نهایت دستیابی به تمدن عظیم اسلامی ایفا نمایند. بحمدالله امروزه شاهدیم که با طرح جنبش نرم افزاری از سوی مقام معظم رهبری، از یک سو فعالیت این دفتر شدت خاصی به خود گرفته و از دیگر سو حوزویان و دانشگاهیان نیز استقبال قابل توجهی نسبت به ایده ها و نظریات این مرکز داشته اند. امروزه دیگر کمتر تشکل حوزوی و دانشگاهی را می‌توان سراغ گرفت که دغدغه تعالی و تکامل انقلاب اسلامی را داشته باشد اما با این مرکز و اندیشه های آن آشنا نباشد؛ کمااینکه بسیارند حوزویان و به خصوص دانشگاهیانی که در هر کجا جمع شده و گروهی را به راه انداخته اند و به فهم و نشر اندیشه های بلند این نابغه قرن مشغولند.

پی نوشت :

?- خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید منیرالدین حسینی شیرازی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1383.

2ـ ضرورت مهندسی تمدن اسلامی، دفتر فرهنگستان علوم اسلامی، انتشارات فجر ولایت ،اسفند???? 

3ـ یادی از استاد، دفتر فرهنگستان علوم اسلامی، انتشارات فجر ولایت، فروردین 1380 . محمد حسن جعفرزاده